loading...
از همه جا از همه چی
F@F@H بازدید : 22 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

  آبتنی

لخت شدم تا در آن هوای دل انگیز 
پیکر خود را به آب چشمه بشویم 
وسوسه می ریخت بر دلم شب خاموش 
تا غم دل را بگوش چشمه بگویم 
آب خنک بود و موجهای درخشان 
ناله کنان گرد من به شوق خزیدند 
گویی با دست های نرم و بلورین 
جان و تنم را بسوی خویش کشیدند 
بادی از آن دورها وزید و شتابان 
دامنی از گل بروی گیسوی من ریخت 
عطر دلاویز و تند پونه وحشی 
از نفس باد در مشام من آویخت 
چشم فروبستم و خموش و سبکروح 
تا به علف های ترم و تازه فشردم 
همچو زنی که غنوده در بر معشوق 
یکسره خود را به دست چشمه سپردم 
روی دو ساقم لبان مرتعش آب 
بوسه زن و بی قرار تشنه و تب دار 
ناگه در هم خزید ...
راضی و سرمست 
جسم من و روح چشمه سار گنه کار

 

 

 

 

 

شبو هوس

 

 


در انتظار خوابم و صد افسوس 

خوابم به چشم باز نميآيد 

اندوهگين و غمزده مي گويم 

شايد ز روی ناز نمي آيد 

چون سايه گشته خواب و نمي افتد 

در دامهای روشن چشمانم

می خواند آن نهفته نامعلوم 

در ضربه هاي نبض پريشانم 

مغروق اين جوانی معصوم 

مغروق لحظه های فراموشی 

مغروق اين سلام نوازشبار 

در بوسه و نگاه و همآغوشی 

مي خواهمش در اين شب تنهايی 

با ديدگان گمشده در ديدار 

با درد ‚ درد ساكت زيبايی 

سرشار ‚ از تمامی خود سرشار 

مي خواهمش كه بفشردم بر خويش 

بر خويش بفشرد من شيدا را 

بر هستيم به پيچد ‚ پيچد سخت 

آن بازوان گرم و توانا را 

در لا بلای گردن و موهايم 

گردش كند نسيم نفسهايش 

نوشد بنوشد كه بپيوندم 

با رود تلخ خويش به دريايش 

وحشي و داغ و پر عطش و لرزان 

چون شعله هاي سركش بازيگر 

در گيردم ‚ به همهمه ی در گيرد 

خاكسترم بماند در بستر 

در آسمان روشن چشمانش 

بينم ستاره های تمنا را 

در بوسه های پر شررش جويم 

لذات آتشين هوسها را 

می خواهمش دريغا ‚ می خواهم 

می خواهمش به تيره به تنهايی 

می خوانمش به گريه به بی تابی 

می خوانمش به صبر ‚ شكيبايی 

لب تشنه می دود نگهم هر دم 

در حفره های شب ‚ شب بی پايان 

او آن پرنده شايد می گريد

بر بام يك ستاره سرگردان 

 

 

 

 

بوسه

 


در دو چشمش گناه می خنديد

بر رخش نور ماه می خنديد

در گذرگاه آن لبان خموش

شعله ئی بی پناه می خنديد



شرمناك و پر از نيازی گنگ

با نگاهی كه رنگ مستی داشت

در دو چشمش نگاه كردم و گفت:

بايد از عشق حاصلی برداشت



سايه ئی روی سايه ئی خم شد

در نهانگاه رازپرور شب

نفسی روی گونه ئی لغزيد

بوسه ئی شعله زد ميان دو لب

F@F@H بازدید : 154 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)



پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من 
سرو خرامان منی ای رونق بستان من

 


چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو 

وز چشم من بیرون مشو ای مشعله تابان من

 


هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم 
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من


تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم 
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

 

 

 


بی پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا
در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من


از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

 


گل جامه در از دست تو وی چشم نرگس مست تو 
ای شاخه‌ها آبست تو وی باغ بی‌پایان من


یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی 
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من


ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها 
ای آن بیش از آن‌ها ای آن من ای آن من


چون منزل ما خاک نیست گر تن بریزد باک نیست
اندیشه‌ام افلاک نیست ای وصل تو کیوان من


بر یاد روی ماه من باشد فغان و آه من
بر بوی شاهنشاه من هر لحظه‌ای حیران من


ای جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشیدت جدا 
بی تو چرا باشد چرا ای اصل چارارکان من


F@F@H بازدید : 509 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

افسوس كه رفت عمر بر بيهوده

هم لقمه حرام و هم نفس آلوده

فرمودة ناكرده سيه رويم كرد

فرياد ز كرده هاي نا فرموده

  

 


هر دل كه اسير محبت اوست خوشستهر سر كه غبار سر آن كوست، خوشست

از دوست به ناوك غم آزرده مشوخوش باش كه هر چه آيد از دوست خوش است

  

گويند بهشت و حور عين خواهد بود

آنجا مي ناب و انگبين خواهد بود

گر ما مي و معشوق پرستيم رواست

چون عاقبت كار همين خواهد بود

  

از تن چو برفت جان پاك من و تو

خاك دگران شود مغاك من و تو

زين پس ز براي خشت گور دگران

در كالبدي كشند خاك من و تو

  

گاه سحر است خيز اي مايه ناز

نرمك نرمك باده خور و چنگ نواز

كه آنها كه بجايند نپايند دراز

و آنها كه شدند كس نمي آيد باز

  

 

گويند:  هر آن كس كه با پرهيزند

 آنسان كه بميرند بدانسان برخيزند

ما با مي معشوق از آنيم مدام

باشد كه به حشرمان چنان برانگيزند

 

 

 

چندين غم مال و حسرت دنيا چيست؟

هرگز ديدي كسي كه جاويد بزيست؟

اين چند نفس در تن تو عاريتي ست

با عاريتي عاريتي بايد زيست

  

در عشق تو از ملالتم ننگي نيست

با بيخبران در اين سخن جنگي نيست

اين شربت عشق داروي مرادنست

نامردانرا از اين قدح رنگي نيست

  

مي خوردن و گرد نيكوان گرديدن

بهتر كه به رزق زاهدي ورزيدن

گر دوزخي اند مردم مست، بگويپس

روي بهشت را كه خواهد ديدن؟

  

مي خور كه ترا بيخبر از خويش كند

خون در دل دشمن بد انديش كند

هشيار بدن چه سود دارد؟ جز آنك

ز انديشه پايان، دل تو ريش كند

  


نا كرده گناه در جهان كيست؟

بگويو آنكس كه گنه نكرد چون زيست؟ بگوي

من بد كنم و تو بد مكافات دهي

پس فرق ميان من و تو چيست؟ بگوي

  


سير آمدم اي خداي از هستي خويش

وز تنگدلي و از تهيدستي خويش

از نيست تو هست مي كني، بيرون آر

زين نيستيم بحرمت هستي خويش

  

 


سستي مكن و فريضه ها را بگذار

وان لقمه كه داري زكسان باز مدار

در خون كس و مال كسي قصد مكن

در عهده آن جهان منم، باده بيار

  


با من تو هر آنجه گويي از كين گوييپيوسته مرا ملحد و بيدين گويي

معترفم بدانچه گويي، ليكنانصاف بده، ترا رسد اين گويي؟

 

 

 

ابر آمد و باز بر سر سبزه گريست

بي باده ارغوان نمي بايد زيست

اين سبزه كه امروز تماشا گه ماست

تا سبزه خاك ما تماشا گه كيست

  

 


اي پير خرد مند پگه تر برخيز

وان كودك خاكبيز را بنگر تيز

پندش ده گو كه : نرم نرمك مي بيزمغز سر كيقباد و چشم پرويز

  


موجود هر آنجه هست، نقشست و خيال

عارف نبود هر كه نداند اين حال

بنشين قدحي باده بنوش و خوش باش

فارغ شو از اين نقش خيالات محال

  


اين دو سه نادان كه چنان ميدانند

از جهل كه داناي جهان ايشانند

خر باش كه چنان زخري چندانند

هر كه نو خرست كافرش مي خوانند

  


اين كوزه چو من عاشق زاري بود ست

در بند سر زلف نگاري بودست

اين دسته كه بر گردن او مي بيني

دستيست كه بر گردن ياري بودست

  


خيام اگر ز باده مستي خوش باش

گر با صنمي دمي نشستي خوش باش

پايان همه چيز جهان نيستيست

پندار كه نيستي، چو هستي خوش باش

  


از گردش روزگار بهري برگير

بر تخت طرب نشين و ساغر درگير

از طاعت و معصيت خدا مستغنيست

باري تو مراد خود زعالم گير

  


تا كي غم آن خوري كه داري يا ني؟

دين عمر به خوشدلي گذاري يا ني؟

پر كن قدح باده كه معلومت نيست

كاين دم كه فرو بري برآري يا ني

  


يا رب بگشاي بر من از رزق دري

بي منت اين خسان رسان ما حضري

از باده چنان مست نگه دار مراكز بيخبري نباشدم دردسري

 

 

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    خواننده محبوب شما در سبک رپ کیست؟
    آیا از 021نیوز راضی هستید؟آن را در چه سطحی میبینید؟
    خواننده محبوب شما در سبک پاپ کیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 38
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 56
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 61
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 64
  • بازدید ماه : 62
  • بازدید سال : 130
  • بازدید کلی : 5,023